نویسنده: سیدمجتبی نعیمی

اگر به چند سخنرانی اخیر رهبر انقلاب دقت کنیم، متوجه می‌شویم که کلید واژه‌ی « مقاومت » در این بیانات بسیار پر رنگ بوده و از آن به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای رئیس‌جمهوری بعدی یاد شده است. به این معنا که اگر نگاهی واقع‌بینانه به شرایط داخلی کشور و مناسبات بین‌المللی داشته باشیم متوجه می‌شویم که ‌تداوم گفتمان مقاومت در سیاست‌های کشور و داشتن برنامه برای آن، از ضروریات امروز و فردای ماست و به همین دلیل، کسی باید سکان‌دار اجراییّات نظام شود که متعلق به این گفتمان باشد.

حال، وقتی از این منظر به نامزدهای ریاست‌جمهوری نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که در بین ایشان، دکتر سعید جلیلی کاملاً متفاوت و با فاصله‌ی بسیاری نسبت به سایرین – حتی سایر نامزدهای متعلق به گفتمان مقاومت – قرار دارد. هرچند در این نوشته قصد مقایسه‌ی ایشان با سایر کاندیداها را ندارم، اما بعد از ذکر زوایای مختلف گفتمان مقاومت، به امتیازات دکتر جلیلی در هر زاویه‌ از این گفتمان خواهیم پرداخت.

برای گفتمان مقاومت می‌توان حداقل دو ضلع اساسی در نظر گرفت. به عبارت دیگر، دولت و رئیس‌جمهور بعدی لازم است تا در آینده، مقوله‌ی مقاومت را در دو بخش، بیش از سایر بخش‌ها مورد توجه قرار دهد. این دو بخش عبارتند از: 1- مقاومت در عرصه‌ی بین‌المللی و 2- مقاومت در برابر مشکلات داخلی.

اما مقاومت در عرصه‌ی بین‌المللی به چه معناست؟ وجوه سلبی و ایجابی آن کدام است؟ یعنی وقتی صحبت از گفتمان مقامت در عرصه‌ی بین‌المللی می‌شود، این گفتمان در برابر کدام رویکردها قرار می گیرد و از طرف دیگر، ویژگی‌های خودش کدام است؟ و یا اینکه رئیس‌جمهور بعدی، باید از چه خصوصیاتی خالی بوده و چه ویژگی‌هایی داشته باشد که وی را متعلق به گفتمان مقاومت بدانیم؟

اگر بخواهیم توضیحی در خصوص وجوه سلبی گفتمان مقاومت بدهیم و بگوییم که دولت و رئیس‌جمهور بعدی، لازم است چه «نباید»هایی داشته باشد، ضروری‌ست تا دو رویکرد افراطی و تفریطی مقابل گفتمان مقاومت را ذکر کرده و تأکید نماییم که در سیاست خارجی‌مان «نباید» بدین شکل عمل کرد. این دو رویکرد افراطی و تفریطی همان رویکردهای سازش‌کارانه و جنگ‌طلبانه است.

رویکرد سازش‌کارانه که در دولت‌های سازندگی و اصلاحات بکار گرفته شد، با ظاهر گفتگو و تعامل با کشورهای دیگر و همکاری و همراهی با سیاست‌های کلان جهانی، در اصل به دنبال تسلیم شدن در برابر ابر قدرت‌ها بود. شاید مهمترین دلیل اتخاذ این رویکرد را بتوان در دوری دولت‌مردان آن دوران از ارزش‌های انقلاب اسلامی دانست. انقلابی که توانسته بود ابرقدرت‌های پوشالی را تحقیر کند، بعد از نظام‌سازی و گذر یک دهه از آن، به دست دولت‌هایی افتاده بود که هر چه از عمر آنها می‌گذشت، از تناسب ایشان با آرمان‌های امام خمینی (ره) کمتر می‌شد.

در نتیجه، یک سر طیف سلبی گفتمان مقاومت، دوری دولت و رئیس‌جمهور بعدی از سیاست‌های سازش‌کارانه است. به این شکل که عزت مردم مسلمان ایران را در نظر گرفته و خون این همه شهید انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به پای روابط ذلیلانه با امریکا و سایر استعمارگران دنیا هدر ندهد.

اما سوی دیگر طیف سلبی گفتمان مقاومت را باید در رویکرد جنگ‌طلبانه دید. اهمیت پرداختن به این رویکرد به این دلیل است که متأسفانه تا سخن از گفتمان مقاومت و ایستادن برای احقاق حق می‌شود، به این متهم می‌شویم که ما هم می‌خواهیم مثل کشورهایی همچون کره‌ی شمالی یا گروهک‌هایی مثل طالبان، برای عملی شدن همه‌ی خواسته‌های‌مان با زبان اسلحه و جنگ سخن بگوییم.

در حالی که یکی از ویژگی‌های گفتمان مقاومت، رعایت اصل حکمت و مصلحت است که باعث می‌شود تا عزت مورد نظر در روابط بین‌الملل، در دام افراط گرایی و تبدیل شدن به جنگ طلبی نیفتد. مسلماً جنگ طلبی و وارد کردن دنیا به نبردهای خونین جدید که جز سیاست‌های همیشگی استعمارگران بوده، کوچک‌ترین تناسبی با مقاومت ندارد. زیرا اعضای متعلق به گفتمان مقاومت به خوبی می‌دانند که باید نگاه طیفی و خاکستری به کشورهای دنیا داشته باشند و با عدم سیاه- سفید کردن سایر کشورها، رویکرد «یا با ما، یا علیه ما» را مدنظر قرار ندهند.

حال اگر از این منظر به بررسی نامزدهای موجود انتخابات ریاست‌جمهوری بپردازیم، متوجه می‌شویم که دکتر سعید جلیلی عملاً توانسته خود را از این دو سر افراط و تفریط جدا کند. حضور وی به عنوان دبیر شورای امنیت ملی در مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵ که کارنامه‌ای شش ساله را رقم می‌زند، به خوبی موید این مطلب است. زیرا در این دوران شاهد بودیم که روند مذاکرات هسته‌ای، نه در دام مسامحه‌گری افتاد و نه به بن‌بست رسید. البته شاید برخی ادعا کنند که این مقوله مزیتی برای دکتر جلیلی محسوب نمی‌شود، زیرا وی به عنوان مذاکره‌کننده‌ی ارشد ایران در این نشست‌ها، تنها به تکلیف خود عمل کرده و اگر هر کس دیگری هم جای ایشان بود، صاحب کارنامه‌ی درخشانی در بروز گفتمان مقاومت از نظر بین‌المللی می‌شد.

ولی باید توجه کرد که از قضا، ثابت کردن خود در میدان عمل بسیار دشوارتر از ادعا در مقام سخن است و چه مدعیانی که تا همین چند سال پیش، در این خصوص دچار افراط و تفریط شده و روابط خارجی ایران را به بن‌بست کشانده بودند. از آن گذشته، خیلی از فعالان و جریانات سیاسی و نامزدهای ریاست‌جمهوری، حتی در مقام حرف نیز مبتلا به زاویه‌گیری از گفتمان مقاومت شده و در اظهار نظرهای‌شان، یا در برابر ابرقدرت‌ها دست‌ها را از پیش بالا برده‌اند و یا هیچ حرفی در این مورد برای گفتن ندارند. حال چطور باید در مقام عمل به ایشان دل خوش کرد، الله عالم است.

بعد از توضیح وجوه سلبی گفتمان مقاومت، باید به وجه ایجابی آن پرداخت و بیان کرد که این گفتمان، چه چیزی برای ارائه دارد و می‌خواهد در عرصه‌ی بین‌المللی، چه رویکردی را بکار بندد:

«اینکه ما تصور کنیم اگر ارزشهاى معنوى را ملاک قرار دادیم، کار دیپلماسى به بن‌بست خواهد خورد، غلط است، به بن‌بست نمی‌خورد. می‌توان با حفظ همین ارزش‌ها، با پاى‌فشارى بر همین ارزش‌ها، در عرصه‌ى دیپلماسى وارد شد، فعال شد، تلاش کرد، منطق را حاکم کرد و طرف‌ها را رفته رفته و بتدریج به مواضع خود نزدیک کرد. اینکه گفتیم «عزت، حکمت، مصلحت»، حکمت این است. حکمت این است که شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حکیمانه به مواضع خودتان نزدیک کنید. اینها در تضاد با هم نیستند. حکمت و عزت و مصلحت مکمل همند. باید در جهت مصالح ملى باشند و در درجه‌ى اول باید با حفظ عزت ملى و عزت هویتى همراه باشند. یعنى تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحله‌ى باورهاى قلبى و نه در مرحله‌ى عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد. این با حکمت امکان‌پذیر است. دعوا کردن و اوقات‌تلخى کردن و حرف تند زدن، یک وقتى ممکن است به درد بخورد، اما این روش عمومى نیست. روش عمومى، حکمت است. حکمت یعنى با منطق، متین در عرصه‌ى دیپلماسى وارد شدن. اگر چنانچه اینجورى پیش برویم، به توفیق الهى پیشرفت‌هاى ما هرگز متوقف نخواهد شد.»

۷/۱۰/۱۳۹۰ بیانات رهبر انقلاب در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگی‌های سیاسی ایران در خارج از کشور

در نتیجه باید گفت که گفتمان مقاومت در بعد بین‌المللی، نه به دنبال سازش منفعلانه در برابر ابرقدرت‌هاست و نه دنبال جنگ و ایجاد آشوب در جهان. بلکه با توجه به تسلط نامشروع استعمارگران بر بسیاری از منابع موجود در دنیا و عدم تساوی ملت‌ها در برخورداری از پتانسیل‌های پیشرفت مبتنی بر عدالت، راهی جز این وجود ندارد که برای به دست آوردن حقوق خود در مقابل زیاده‌خواهی‌ها و فشارهای ابرقدرت‌ها بایستیم.

حال، در این شرایط حرف اصلی گفتمان مقاومت این است که اولاً، باید دنبال همه‌ی حقوق خود و عملی شدن آرمان‌های‌مان باشیم و از تهدیدهای دیگر کشورها نترسیم. ثانیاً، اگر در راه احقاق حقوق خود با سنگ‌اندازی دشمنان خارجی و مزدوران داخلی‌شان مواجه شدیم، جا خالی نکرده و تمام توان‌مان را برای به کرسی نشاندن حرف حق‌مان بکار بندیم. هرچند این چند جمله‌ی کوتاه در مقام کلام خیلی سهل می‌نماید، اما وقتی زمان عمل می‌رسد، دیده می‌شود که اجرای کامل همین چند جمله‌ی کوتاه، چقدر سخت و دشوار است.

همانطور که دکتر جلیلی، از نظر سلبی در بعد بین‌المللی گفتمان مقاومت دچار افراط و تفریط نشد، می‌بینیم که از لحاظ ایجابی و نوع عمل خود نیز طبق معیارهای این گفتمان عمل کرده است. تأکید همیشگی ایشان به حق ایران در استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای و خط قرمز قرار دادن آن در مذاکرات چندجانبه، قانع کردن طرف‌های مذاکره به پذیرش این اصل و پیش‌فرض شدن این مقوله در مذاکرات، شجاعت و صراحت ایشان در روند مذاکرات، استفاده‌ی هوشمندانه‌ی جلیلی از نمادهای مقاومت در مذاکرات و یا حوادث تأثیرگذار بر مذاکرات، همگی نشان دهنده‌ی درک کامل وی از جزئیات گفتمان مقاومت در عرصه‌ی عملی بین‌المللی بوده و وی را در سطح ممتازی نسبت به سایرین قرار می‌دهد. سایرینی که حتی خیلی از ایشان، در موضع‌گیری‌های خود در خصوص مسئله‌ی هسته‌ای، دچار لکنت و تعلل شده‌اند.

اما مراد از گفتمان مقاومت در حوزه‌ی داخلی چیست و دولت بعدی، در برابر چه چیزهایی باید ایستادگی به خرج دهد؟ به عبارت دیگر، وقتی می‌گوییم رئیس‌جمهور بعدی و دولتش باید متعلق به گفتمان مقاومت باشند، شاخص‌های آن در حوزه‌ی سیاست داخلی چیست و در برابر چه رویکردهای دیگری قرار می‌گیرد؟ به نظر می‌رسد گفتمان مقاومت در بعد داخلی، دارای حداقل چهار ضلع است که عبارتند از:

1- مشکلات موجود و آتی :

بر کسی پوشیده نیست که با توجه به همه‌ی خدمات بی‌سابقه‌ی نظام جمهوری اسلامی و دولت‌های نهم و دهم به مردم، باز هم مشکلات عدیده‌ای بر سر راه زندگی مردم، نظام سیاسی-اجتماعی ما و مجموعه‌ی کشور وجود دارد. این مطلب، جای ذکر مورد به مورد این مشکلات نیست، اما تقریباً هر کدام از ما یک لیست چندتایی از این مشکلات را در ذهن داریم. از طرف دیگر، کاملاً طبیعی‌ست که برای دولت آینده نیز مشکلات جدیدی فراهم خواهد آمد. حال، دولتی که می‌خواهد با این مشکلات مقابله کند باید دارای صبر و تحمل فراوانی بوده که به قول رهبر انقلاب، تنها با داشتن صبر انقلابی می‌توان در برابر این مشکلات ایستاد. زیرا با ظرفیت‌های عادی نمی‌توان جلوی این همه مشکل قرار گرفت و امکان شانه خالی کردن، ضعف نشان دادن و یا عدم پذیرش مشکلات وجود دارد. نکته‌ی قابل تذکر این است که عدم وجود یا کمبود صبر انقلابی و روحیه‌ی مقاومت در برخی از مسئولین فعلی یا قبلی دولت‌ها، از مهمترین دلایل ناکارآمدی ایشان است. زیرا تا وقتی وارد معرکه نشده بودند، با ارائه‌ی شعارها و وعده‌های بزرگ، مدینه‌ی فاضله‌ی نزدیکی را برای مردم ایران متصور می‌شدند. اما وقتی از نزدیک متوجه مشکلات مختلف و عمیق کشور شدند، تنها مدت اندکی توانستند در مقابل آنها بیاستند و از آنجا به بعد، با تمام شدن صبر و مقاومت‌شان، مشکلات را به جامعه تسری دادند.

به نظر می‌رسد صبر انقلابی یکی از ویژگی‌های مهم و برجسته‌ی دکتر جلیلی‌ست که یا در دیگر نامزدهای موجود ریاست‌جمهوری دیده نمی‌شود و یا در سطح ایشان نیست. حضور در جبهه‌‌های جنگ و باقی ماندن بر سر همان ارزش‌ها، خود به تنهایی کافی‌ست تا ما بر وجود صبر انقلابی در فردی صحه بگذاریم. اما از این گذشته، تحمل انواع فشارهای سیاسی، روانی و رسانه‌ای که در طول این شش سال مذاکره بر وی و تیم کاری‌‌شان وارد شده است نشان از قوت این خصیصه در وی دارد.

خوب است برای درک این موضوع، به وسعت پرونده‌ی هسته‌ای ایران نگاه بیاندازیم تا متوجه شویم که وقتی یک فرد به عنوان مذاکره‌کننده‌ی ارشد در این زمینه انتخاب شده و از نظر افکار عمومی داخلی و خارجی، اصلی‌ترین مسئول‌ فردی در روند مذاکرات محسوب می‌شود، چه فشاری بر وی وارد می‌شود و تنها چیزی که او را حفظ می‌کند، توکل به خدا و استقامت جهادی‌ست.

2- کارهای روی زمین مانده و مسئولیت بزرگ ریاست جمهوری :

اگر مورد بالایی را وجه سلبی گفتمان مقاومت در بعد داخلی بدانیم، وجه ایجابی آنرا باید در کارهای روی زمین مانده‌ای دانست که هنوز برای برخی از آنها هیچ فکری ارائه نشده است. وجود پتانسیل‌های مختلف در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی نشان از این دارد که دولت بعدی، گذشته از تلاشی که باید برای از بین بردن مشکلات موجود انجام دهد، لازم است تا در جهت بهره‌برداری بیشتر استعدادهای معطل مانده‌ی کشور گام بردارد.

یکی از همین کارهای روی زمین مانده، پرداختن جدی و وارد شدن به حوزه‌ی عمل در مورد اقتصاد مقاومتی‌ست. اگر در یک تعریف مختصر، اقتصاد مقاومتی را تلاش برای بکارگیری همه‌ی استعدادهای اقتصادی داخلی دانسته و از طرف دیگر بدانیم که مثلاً در حوزه‌ی کشاورزی (به عنوان یکی از پایه‌های استراتژیک اقتصاد مقاومتی) تنها نزدیک به بیست درصد ظرفیت کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد، متوجه می‌شویم که در کل کشور چه کارهای روی زمین مانده‌ای وجود دارد که انرژی گذاشتن برای احیای‌ آنها، تنها از عهده‌ی یک اراده‌ی معطوف به روحیه‌ی جهادی و مقاومتی برمی‌آید. لازم است همین‌جا به این نکته اشاره کنیم که تذکر رهبر انقلاب در خصوص بزرگ بودن مسئولیت ریاست‌جمهوری را می‌توان از همین دو مورد بالا متوجه شد. کارهای انجام نشده و مشکلات موجود، آنچنان مورد هجوم جایگاه ریاست جمهوری‌ست که تنها با ظرفیت بالای فردی و گروهی و مقاوت در برابر همه‌ی ناملایمات می‌توان از پس سنگینی آن برآمد.

شاید خیلی نیاز به توضیح نباشد که خارج کردن پرونده‌ی هسته‌ای ایران از وضعی که در آن، سرشکستگی در برابر ابرقدرت‌ها و تحمل توهین‌های ملی موج می‌زد، به شرایطی که عزت‌ ملی و همکاری بین‌المللی را توأمان دارد، یکی از برزگترین اقدامات انجام گرفته در طول تاریخ انقلاب اسلامی و حتی تاریخ کهن ایران زمین است. این بزرگی را ما وقتی درک می‌کنیم که با نگاهی تاریخی به مجموعه‌ی مذاکرات ایرانیان با ابرقدرت‌های جهانی و امتیاز دادن‌های پی‌در‌پی، آنها را به مذاکرات شرافت‌مندانه‌ی‌ تیم دکتر جلیلی در موضوع هسته‌ای مقایسه کنیم. مسلماً این اقدامات، در کنار سایر کارهای بزرگی قرار می‌گیرد که ما به ذهن داریم و این اطمینان را به ما می‌دهد که دکتر جلیلی، مرد کارهای بزرگ است.

از طرف دیگر، باید قبول کنیم که پذیرفتن مسئولیت مذاکره‌کننده‌ی ارشد در این پرونده (با توجه به شرایطی که ایران در موضوع هسته‌ای در زمان تغییر دبیر شورای امنیت ملی داشت) کار سختی بود که دکتر جلیلی آنرا پذیرفت و علاوه بر موفق بیرون آمدن از بار این مسئولیت، این دلگرمی را به ما داد که می‌شود روی ایشان در پذیرفتن سایر مسئولیت‌های کلان حساب باز کرد.

3- سنگ‌اندازی دیگران :

به نظر می‌رسد دو ضلع اول گفتمان مقاومت در بعد داخلی کافی باشد تا ما را با لزوم وجود چنین روحیه‌ای در دولت بعدی آشنا سازد. اما کافی‌ست به دو مورد فوق، مانع تراشی‌های دیگران را اضافه کنید. یعنی دولتی را تصور کنید که در حال رفع مشکلات از پیش مانده یا تازه تولید شده بوده و از طرف دیگر به فکر ایجاد ظرفیت‌های جدید در بخش‌های مختلف نظام است. که ناگهان سر و کله‌ی دوستان نادان، دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آنها پیدا می‌شود. طبیعی‌ست که عرصه برای کار کردن تنگ شده و خیلی‌ها تسلیم می‌شوند.

کافی‌ست به عملکرد برخی از دولت‌های پیشین جمهوری اسلامی نگاه کنیم تا متوجه شویم که به علت فقدان یا کمبود روحیه‌ی مقاومت، تا چه حد در برابر مانع تراشی‌ها ضعیف عمل کرده و با بیان اینکه دولت در هر نه روز یک بحران داشته، توجیهی برای ناکارآمدی دولت‌شان بتراشند. پس باید توجه داشت که تحمل و صبر و مقاومت در برابر خراب کاری‌های دیگران، یکی دیگر عرصه‌های ظهور گفتمان مقاومت است که باید دولت‌ بعدی متصف با آن باشد.

حال، وقتی این قضیه را در مورد دکتر جلیلی بررسی می‌کنیم می‌بینیم که وقتی مذاکره‌کننده‌ی ارشد ایران در مسئله‌ی هسته‌ای بتواند به آن کیفیت در برابر سنگ‌اندازی دشمنان قسم خورده‌ی مملکت بایستد و در سطحی به این بزرگی از عهده‌ی مخالفت ابرقدرت‌ها و مزدوران داخلی‌شان برآید، به احتمال فراوان در مقابل مانع‌تراشی‌ امور داخلی نیز می‌تواند با تدبیر عمل کند به شکلی که نه در دام برنامه‌های روزانه بیافتد و نه اینکه همه را به یک چوب براند.

4- تلاش برای دور هم نشاندن جریانات همسو :

همانطور که گفتیم، یکی از کارهای دولت بعدی، بالفعل کردن پتانسیل‌های معطل مانده‌ی کشور است. این نکته بدیهی‌ست که حجم قابل توجهی از این پتانسیل‌ها در دست جریاناتی‌ست که هر چند در ابرگفتمان انقلاب اسلامی قرار می‌گیرند، اما بر سر برخی مسائل با هم اختلاف نظر دارند و همین اختلافات باعث می‌شود که نتوانند دور همدیگر نشسته تا همه‌ی ظرفیت نظام شکوفا شود.

حال، دولت بعدی باید بتواند از چنان ظرفیتی برخودار باشد که پدرانه، این جریانات را کنار هم بنشاند و با تحمل ناملایمات قابل پیش‌بینی بر سر راه این همگرایی، به وقوع آن کمک کند. زیرا همان‌طور که می‌دانیم، یکی از نقاط ضعف دولت‌های نهم و دهم این بود که نتوانست از استعداد جریانات مختلف کشور بهره‌برداری کند. علت این ناتوانی را نیز می‌توان در پایین بودن تحمل دیگران و کم صبر و حوصلگی قدرت حاکم در دولت دانست که نه تنها حاضر به پایداری در مقابل نزاع گروه‌های مختلف سیاسی با یکدیگر نبود، بلکه حتی زاویه‌گیری با خودش را نیز نمی‌پذیرفت.

در نتیجه، حاضر شدن در چنین نقشی که در آن دولت بتواند مانند یک بزرگتر همه را دور هم جمع کند، نیاز به صعه‌ی صدر و تحملی دارد که این صبر و تحمل، یکبار دیگر نشان دهنده‌ی لزوم تسری گفتمان مقاومت در دولت بعدی‌ست. حال، با نگاه به عملکرد دکتر جلیلی در همسو نگه داشتن همه‌ی جریان‌های داخلی بر سر مسئله‌ی مهم هسته‌ای و پذیرش اقدامات ایشان به عنوان مذاکره‌کننده‌ی ارشد از سوی همه‌ی سیاسیون، می‌توان این اطمینان خاطر را داشت که مدیریت گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، در دایره‌ی توانایی‌های ایشان بوده و در این مورد، از هیچ‌کدام از کاندیداهای موجود نمی‌توان تا این اندازه مطمئن بود که بتوانند پاسخ شایسته‌ای به این نیاز اساسی کشور بدهند. امید این است که منتخب مردم در بیست و چهار خرداد، کسی باشد این ضرورت را درک کرده و برای عملی شدن آن در عرصه‌های مختلف، عزم جدی و انقلابی، و برنامه‌ی عملیاتی و واقع‌بینانه داشته باشد. با توجه به بررسی‌های مستند بر واقعیات پیش‌روی ما، به نظر می‌رسد از میان نامزدهای ریاست‌جمهوری کسی به اندازه‌ی دکتر جلیلی نماینده و پرچم‌دار گفتمان مقاومت نیست و این گفتمان، در سابقه و صبغه‌ی عملی وی ما را به پیشرفت رهنمون می کند انشااله.